بهار فصل نو شدن طبیعت است، فصلی که جهان دوباره جان میگیرد، درختان جامه سبز بر تن میکنند و شکوفهها همچون گوشوارههایی بر گوش درختان میآویزند و چه سخاوتمندانه محیط را عطراگین میکنند.
بهار فصل شادی است؛ فصلی که همه عناصر طبیعت در زیباترین حالت خود قرار دارند، حتی در علم جغرافیا نیز این فصل به «اعتدال بهاری» شهرت دارد زیرا در این فصل طول شب و روز برابر است.
از مهمترین پیامهای نوروز هم همین توجه به اعتدال و عدالت است و بهترین فصل برای برگزاری چنین جشن بزرگی با مفهومی تا این اندازه ژرف نیز جز فصل بهار نیست.
نوروز جشنی با سنتهای گوناگون است؛ سنتهایی چون سفره هفتسین، دید وبازدید، ملاقهزنی، میر نوروزی و رسمهای دیگری که بسیاری از آنها هنوز هم برگزار میشود و برخی دیگر نیز به تدریج از یادها رفتهاند.
«میر نوروزی» یکی از آیینهای زیبای نوروزی است که مدتها است از مراسمهای شهرنشینان حذف شده اما هنوز هم در برخی از روستاهای کوچک شرق و شمال کشور برگزار میشود. این آیین نمایشی بر عدالتمحوری استوار است و مردم در زمان حکومت شاهان اصرار زیادی بر اجرای این رسم داشتند زیرا در این مراسم عدالت ظهور مییافت.
حافظ در یکی از غزلهایش که با مصرع «ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی» در بیتی به این سنت اشاره کرده است:
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
طبق برخی اسناد مکتوب برجای مانده از دوره قاجار، کسانی نمایش میر نوروزی را اجرا میکردند که برخی به احکام سنگین محکوم بودند. محکومان در این پنج یا طبق روایتهایی 13 روز فرصت داشتند، بهترین نمایش خود را اجرا کنند تا بخشش پادشاه و احترام مردم را دوباره بهدست آورند.
حاکم یا پادشاه واقعی در این مدت به صورت نمادین عنوان پادشاهی را با تمام لوازم ظاهریاش در اختیار میرِنوروزی قرار میداد. میر در این چند روزِ مقرر با هدف شاد کردن مردم، احکامی صادر یا مردم را جریمه و عزل و نصب میکرد. پس از پایان مهلت مقرر و اجرای نمایش، اگر مردم حکم به بخشش فرد خاطی میدادند، پادشاه نیز طبق خواست مردم و همچنین فرارسیدن عید نوروز که از بزرگترین پیامهایش نگاه عدالتمحور بود، مجرم را عفو میکرد.
میر نوروزی یکی از مشهورترین نمایشهای آیینی ایرانیان در زمان نوروز است. این سنت نیکو قدمتی بسیار طولانی دارد تا جایی که حتی «میگل د سروانتس» رماننویس، شاعر، نقاش و نمایشنامهنویس نامدار اسپانیایی و نویسنده رمان مشهور «دن کیشوت» از این آیین برای برساخت قسمتی از رفتار قهرمان رمان خود استفاده کردهاست.
در این رمان، دن کیشوت برای پنج روز از طرف مردم به عنوان پادشاه انتخاب شد و با احکامی که صادر کرد خنده و شادی را برای مردم به ارمغان آورد.
زندگی مدرن و پیشرفته امروزی اما این سنتهای کهن را به تدریج کمرنگ ساخته و اکنون دیگر اجرای چنین نمایشهای پر مفهومی کمتر به چشم میخورد.
باید توجه داشت که این آیینها بخشی از تاریخ و تمدن کشور محسوب میشوند که اگرچه دیگر امکان اجرای آنها نیست اما باید با روشهای متنوعی همچون اجرای نمایشهای میدانی یا داستانسراییهایی درباره این نمایشها، به زنده نگاه داشتن عناصر هویت تاریخی کشورمان کمک کنیم.