«جشن رام» یادبود پیروزی قیام کاوه آهنگر و غلبه فریدون بر ضحاک است که در بیست و یکمین روز مهرماه به ثبت رسیده است؛ روزی که «درفش کاویان» توانست ماردوش را به زانو درآورد.
برای روایت این واقعه، بزرگترین و اصیلترین منبع شاهنامه است. شاهنامه به عنوان برترین اثر تاریخی حماسی ایرانیان تنها به اسطورههای ایرانی نپرداخته است و نمادهای ایرانیان را هم معرفی میکند؛ یکی از این نمادها درفش کاویان است (Derafsh-e Kavian)؛ پرچم افسانهای سلطنتی ساسانیان که در شاهنامه دربارهاش آمده است: وقتی کاوه آهنگر علیه ضحاک ستمگر شورش میکند، پیشبند چرمیاش را بر سر نیزهای چوبی میآویزد. درنتیجهی این شورش، تاج و تخت پادشاهی به شهریاری از خاندان سلطنتی کهن، یعنی فریدون میرسد و او آن پیشبند را به دیبا و زر و نقش ونگار و گوهر آراسته و از آن ریشههای سرخ، زرد (یا آبی) و بنفش آویخته و آن را درفش کاویانی مینامد، از آنپس، هر پادشاهی که بر تخت مینشست گوهری به آن میافزود، تا آنجا که درفش در شبانگاه همچون خورشیدی تابان میدرخشید.
در کتاب شاهنامه و فرهنگ ایران؛ مجموعه مقالات دکتر جلال خالقی مطلق در دانشنامه ایرانیکا، این داستان در منابع اوایل عهد اسلامی به اشکال مختلفی روایت شده است.

حماسه درفشنشان در شاهنامه
حکیم ابوالقاسم فردوسی ماجرای پیدایش درفش کاویان را از زمانی که کاوه دربار ضحاک را ترک کرد تا به فریدون رسید چنین به نظم درآورده است:
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
برو انجمن گشت بازارگاه
همی بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
ازان چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد
خروشان همی رفت نیزه بدست
که ای نامداران یزدان پرست
کسی کاو هوای فریدون کند
دل از بند ضحاک بیرون کند
بپویید کاین مهتر آهرمنست
جهان آفرین را به دل دشمن است
بدان بیبها ناسزاوار پوست
پدید آمد آوای دشمن ز دوست
همی رفت پیش اندرون مردگرد
جهانی برو انجمن شد نه خرد
بدانست خود کافریدون کجاست
سراندر کشید و همی رفت راست
بیامد بدرگاه سالار نو
بدیدندش آنجا و برخاست غو
چو آن پوست بر نیزه بر دید کی
به نیکی یکی اختر افگند پی
بیاراست آن را به دیبای روم
ز گوهر بر و پیکر از زر بوم
بزد بر سر خویش چون گرد ماه
یکی فال فرخ پی افکند شاه
فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش
همی خواندش کاویانی درفش
از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه
به شاهی بسر برنهادی کلاه
بران بیبها چرم آهنگران
برآویختی نو به نو گوهران
ز دیبای پرمایه و پرنیان
برآن گونه شد اختر کاویان
که اندر شب تیره خورشید بود
جهان را ازو دل پرامید بود
بگشت اندرین نیز چندی جهان
همی بودنی داشت اندر نهان
روایات درفش تاریخی ایرانیان
بر اساس تاریخ های طبری و مسعودی پارچه آن درفش از پوست پلنگ و به ابعاد ۸ در ۱۲ ذراع یعنی حدود ۵ در ۷/۵ متر بوده است. اما در تاریخ خوارزمی نقل شده پارچه درفش از پوست خرس یا شیر بود. ابنخلدون هم میگوید درفش کاویان چهارگوشی جادویی از صدها رشته زردوزی شده بود که نشاندهنده این باور است که اگر سپاهی چنین بیرقی را به همراه داشته باشد در هیچ جنگی شکست نخواهد خورد. گاهی نیز این پرچم «درفش فریدون»، «درفش جمشیدی» و «درفش شاهی» خوانده شده است.
شاهنامه نوشته است هنگام لشکرکشی، پنج موبد درفش کاویان را به اهتزاز درمیآوردند و درفش کاویان در لشکرکشیها همراه پادشاه یا سپهسالار بود.
از درفش کاویان غالباً با صفات «همایون» و «خجسته» یاد شده است. درفش کاویان در جنگها قوّت قلب سپاه ایران بود.
در اوستا یا منابع هخامنشی و اشکانی هیچ اشاره مستقیمی به درفش کاویان نشده، اما برخی از محققان اظهار میکنند که طرح این درفش در بخش آسیبدیدهای از موزائیک خاتمکاریشده اسکندر در حفریات شهر پمپئی کشیده شده است که موضوع آن پیروزی اسکندر بر داریوش سوم در جنگ ایسوس است. اما گزنفون ذکر میکند که نگاره درفش شاهنشاه، عقابی زرین با بالهای گشوده بود که بر نیزهای آویخته بودند.
«آرتور کریستین سن» ایران شناس دانمارکی معتقد است که درفش کاویان همان «درفش کویهای اوستایی» است که پرچم سلطنتی ساسانیان نیز بوده و افسانه کاوه، در اثر شهرت خاندان کارن که نژادشان را به قارن پسر کاوه میرساندند، در عصر ساسانی ساخته شد.
پس از شکست ایرانیان در جنگ قادسیه، درفش کاویان به دست یکی از اعراب به نام ضِرار بن خطاب افتاد. او به ازای آن سیهزار دینار دریافت کرد، البته گفته شده ارزش واقعی آن یک میلیون و دویستهزار دینار یا حتی دو میلیون دینار بوده است. همچنین گزارش شده که خلیفه پس از برداشتن جواهرات درفش کاویان، آن را سوزانید.
درفش کاویان را معمولاً جز سپهسالار، پهلوان دیگری حمل نمیکرد. یکی از افتخارات پهلوان، گرفتن درفش دشمن بود (مانند گرفتن سلاح و اسب او) چنانکه بیدرفش، درفش زریر را میبرد و اسفندیار پس از کشته شدن بیدرفش، درفش زریر را از او بازمیستاند.
درفش کاویانی از این جهت حایز اهمیت که به عنوان یک پرچم مردمی یاد میشود و مردم دلیر کوچه و خیابان، این پرچم را به وجود آوردند و پرچم رسمی کشور شناخته شد درحالی که پرچمهای دیگر جهان به صورت پیمانی( قراردادی) هستند که گردانندگان کشور، آنها را ساختهاند و به مردم کشورشان پذیراندهاند.
از گذشته تا به امروز، هیچ پرچمی با رای مردم و همه پرسی در جهان برپا نشده است. به این ترتیب، خواستههای مردم در آنها کمتر دیده میشود ولی سازندهی درفش کاویانی، مردم بودهاند و به همین خاطر این پرچم از میان مردم بیرون آمده است.
درفش کاویانی طبق برخی بررسیها و همچنان که اشاره شد، نوعی چرم پاره چهارگوش بوده که بر بالای یک نیزه آویزان میشد که نوکش از پشت نمایان بود. یک ستاره بزرگ یا چهار پره در میان پرچم وجود داشت که منتهی به چهارگوشه آن میشد. اختر دیگری در بالای آن وجود داشت که بعنوان یک چنبره کوچک محسوب میشد؛ یعنی دو ستاره در میان و بخش بالایی در درفش کاویانی یافت میشده است. رشته نوارهایی در همه گوشه و کنارهایش، آویزان بوده است که با استفاده از زر و سیم و گوهرهای تابناک و ناب زیوربندی شده بودند. بخش زیرین چرم چهارگوش دارای رشتههای آویزان شدهای به رنگ سرخ و زرد و بنفش بود. فردوسی برگزیدن این سه رنگ را از آن فریدون میداند که خود درفش کاویانی را نیز به زیور و دیبای رومی و ابریشم و پرنیان نیز آذینبندی کرد.
درفش کاویان؛ یک نماد زنده
در بین جنبشهای با گرایش ملی ایران، درفش کاویانی نقش نمادینی را از آغاز اسلام تاکنون داشته است و در ایران، بیانگر جنبشهای ضد حکومتهای عربی بوده است.
«یعقوب لیث صفاری» در شعری که برای خلیفه عباسی ارسال کرد، در هنگام قیام خود علیه عباسیان چنین نوشت: « درفش کاویانی( عَلَم الکابیان) همراه من است وامیدوارم که بر ملتها در زیر سایهٔ آن فرمانروایی کنم» درفش کاویانی در دوران نوین، در جنبشهای ملیگرایانه و سیاسی، نقشی نمادین داشت.
علاوه بر جایگاه این نماد در جنبشهای سیاسی پوپولیستی، درفش در ملی گرایی نوین ایران کاربرد داشت و نقش عقیدتی، فرهنگی و روشن فکری را به همراه داشت و به عنوان نماد میهن پرستان شناخته میشد.
درفش کاویانی، از دوران کهن تا پایان شاهنشاهی ساسانی به عنوان اسطورهی تاریخیِ ایران شناخته میشد و با این که گفته میشود به دست اعراب سوزانده شده با این حال این نماد همچنان در هنرهای تجسمی ایرانیان شمایلی پرطرفدار است.
فاطمه حسین پور دانشجوی دکتری تاریخ معاصر