بسیاری از کسانی که صبح روز نوزدهم مرداد از خواب برخاستند، با شنیدن خبر مرگ «امیرهوشنگ ابتهاج» روبرو و متاثر شدند. از میان آنان، گروهی به سرعت به سراغ تصاویر و نوشتههای ابتهاج رفتند تا آن را در اینستاگرام و واتس اپ و سایر صفحات مجازی خود پست و استوری کنند.
به گزارش نوروز، مرگ ابتهاج با نام هنری ه.الف.سایه کافی بود تا مطالب پرشماری در انواع رسانهها درباره او انتشار یابد که بخش عمده آن به تحسین و تجلیل از جایگاه او در ادبیات اختصاص داشت و با چاشنی روایت خاطراتی از او یا درباره او همراه شد.
بسیاری ابتهاج را در شاعری هموزن مرحوم «محمدرضا شجریان» در آواز معاصر ایران میشناسند و از این رو میتوان گفت جلوه چهره ادبی سایه، روشنترین بخش کارنامه او از نگاه غالب مردم است.
البته که دوستی دیرینه «سایه» با بزرگان موسیقی ایرانی همچون محمدرضا شجریان، همایون خرم، پرویز مشکاتیان، عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری و … از جمله دلایلی است که بسیاری از این هنرمندان بارها از اشعار این شاعر فقید در آثارشان بهرهمند شدهاند و چه بسا که ترانه های ماندگاری چون «ایران ای سرای امید»، با صدای شجریان و البته آهنگسازی لطفی، ماندگارتر شدند.
مصداق صمیمیت سایه با هنرمندان موسیقی میتواند این جمله از عبدالوهاب شهیدی باشد که درباره ارتباط خود با شجریان و سایه گفته است: «من و آقای شجریان سالها با هم بودیم. یکی از خاطرات من با او در مسافرت مشهد در حضور آقای سایه بر مزار خیام است. خاطرات خیلی زیادی از آن سالها دارم. این خاطرات برای من خیلی قوی هستند، اما نمیتوانم آنها را بگویم چون خیلی برایم سنگین هستند.»

خود ابتهاج نیز در جایی گفته است که «موسیقی باعث شناختن شعر برای من شد.» و شاید همین نکته بیانگر این باشد که سایه از همان سالهای آغازین فعالیت در عرصه ادبیات و موسیقی رویکردی همیشگی به موسیقی داشت و از همان روزگار دلبسته حضور شعرش در عرصه موسیقی بود.
به نوشته رسانهها، ابتهاج در تاریخ ادبیات فرهنگ و هنر ایران جایگاه مهم و تاثیرگذاری دارد. بخشی از خاطرهانگیزترین شعرها و تصنیفهایی که به حافظه جمعی مردم راه پیدا کرده از سرودههای اوست. از شعرهای مشهور «گالیا» و «ارغوان» گرفته تا تصنیفهای تاریخی همچون «ایران ای سرای امید، تو ای پری کجایی، سپیده، امروز که محتاج توام و… کارنامه هوشنگ ابتهاج پر است از آثار مهم. اما یک بخش برجسته زندگیاش حضور در رادیو به عنوان سرپرست موسیقی ایرانی بود. از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ این سمت را بر عهده داشت و در این سالها توانست چهرههای شاخصی به جامعه موسیقی ایران معرفی کند. تشکیل گروه موسیقی «شیدا» و «عارف» در رادیو و سپس تاسیس «کانون چاووش» همراه با بزرگان موسیقی نیز در همین سالهای طلایی اتفاق افتاد و ابتهاج در این میان نقش پررنگ و غیرقابلانکاری داشت. از هوشنگ ابتهاج به عنوان یکی از آخرین بازماندگان نسل غولها یاد میکنند. نسلی که با مرگ او به پایان رسیده است.
با وجود اینکه نگاه غالب، بخش روشنِ سایه را دیده و میبیند برخی مرگ او را بهانهای برای روایتهایی خلاف موج جامعه دیدند و از سایههای سایه نوشتند؛ سایهای که بخشی از آن مربوط به سکانداری موسیقایی او در رادیو است. به گفته برخی دستاندرکاران این حوزه، ابتهاج عامل طرد شدن چهرههایی مانند «فرهنگ شریف» و «جلیل شهناز» و … از رادیو بوده است.
برخی او را حامی بهاییان دانستند و گروهی هم سوابق انقلابی او را زیر سوال برده و پرسیدند سایه چرا تاکنون به خاطر حمایت از اشغال سفارت آمریکا از مردم عذرخواهی نکرده است؟
سوابق چپی ابتهاج هم از مواردی بود که بسیاری روی آن انگشت گذاشتند و از او به عنوان یک تودهای پر و پا قرص و حامی کمونیسم یاد کردند.
با این حال و در میانه این سایه روشنها، دلنوشته «رضا داوری اردکانی» رئیس فرهنگستان علوم قابل تامل است: ابتهاج شاعر مردم بود. مقصود این نیست که او شعر سیاسی می گفت. شاعر می تواند به یک ایدئولوژی تعلق عادی و رسمی داشته باشد اما شعر، امری ورای ایدئولوژی است و از جای دیگر می آید. شعر شاعر زبان مردم است. وقتی شاعر می میرد، زبان عزادار می شود. پس امروز یکی از روزهای عزای زبان فارسی است.
حالا پس از آنکه «مسعود بهنود» روزنامهنگار ساکن لندن و از دوستان ابتهاج از فشار براندازان برای جلوگیری از انتقال پیکر سایه به ایران خبر داده و وزارت ارشاد اعلام داشته آماده مهیا کردن مقدمات این کار است یلدا ابتهاج، فرزند مرحوم هوشنگ ابتهاج در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرده بر اساس هماهنگیهایی که با ایران انجام شده است مراسم تشییع پدرم از کنار درخت ارغوان انجام خواهد شد و از آن جا برای خاکسپاری به شهر رشت خواهیم رفت.