«سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد» خبری که یلدا ابتهاج فرزند امیرهوشنگ ابتهاج از درگذشت پدرش بامداد امروز چهارشنبه (19 مرداد) در صفحه شخصی اینستاگرام خود اعلام کرد. امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه شاعر و پژوهشگر نامدار ایران پس از یک دوره بیماری در ۹۴ سالگی درگذشت.
به گزارش نوروز، ابتهاج شاعر و ادیب برجسته ایران است كه تصنیفهای خاطره انگیزی را چون «ارغوان» با بهره گیری از ظرفیت های موجود در سبک سنتی و مدرن شعر فارسی سرود و در قالب شاهكارهایی همچون «درد گنگ» جلوه هایی از شعر نو پارسی را به تصویر كشید و با الگوگیری از غزل شاعرانی بزرگ چون حافظ، سعدی و مولوی و الهام از عشق و عرفان توانست اشعاری نغز و گویا بسراید.
هوشنگ ابتهاج به عنوان یكی از برجسته ترین شاعران ادبیات ایران توانست در ادبیات كلاسیک و مدرن ایران جایگاه قابل توجهی كسب كند. وی از معدود ادیبان تاریخ معاصر محسوب می شود كه به سرودن اشعار در قالب های كلاسیک چون غزل و قالب های مدرن چون شعر نوی نیمایی شهرت یافت. او در واپسین سالهای عمر در آلمان ساكن بود و در طول سال چند بار با سفر به ایران، چند ماهی را میهمان هموطنان و دوستداران شعر ادب پارسی میشد.
شاعری از خطه گیلان
ابتهاج در 6 اسفند 1306 در رشت دیده به جهان گشود. علاقه او در همان ابتدا به شعر و موسیقی سبب شد كه در دوران نوجوانی و در 1325، نخستین دفتر شعرش را با نام «نخستین نغمهها» به رشته تحریر درآورد.
اوایل دهه 50 هوشنگ ابتهاج به رادیو آمد و سرپرست برنامه پرطرفدار «گل ها» شد. این برنامه كه با نام «گل های تازه» نیز شناخته می شود، پس از كناره گیری داود پیرنیا و آغاز به كار ابتهاج رنگ و بوی دیگری پیدا كرد. تفاوت برنامه «گل های تازه» ابتهاج با گل های دوره داوود پیرنیا، جوان گرایی و نوآوری بود كه در آن جواد معروفی، فریدون شهبازیان، حسن یوسف زمانی و فرهاد فخرالدینی از گرایش موسوم به كلنل وزیری در كنار اسدالله ملك، پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی و فرامز پایور از شاگردان جوان تر استاد ابوالحسن صبا حضور داشتند.

ابتهاج و شعر كلاسیک (غزل فارسی)
هوشنگ ابتهاج با سرمشق گیری از غزل حافظ، سعدی و مولوی توانست به انسجام مناسبی دست یابد. زبان، عاطفه، موسیقی و اندیشه در كلام این شاعر تجلی برجسته و بیعیبونقصی دارد. سایه در آغاز، همچون شهریار، چندی كوشید تا به راه نیما برود اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما به ویژه پس از سرایش ققنوس با طبع او كه شاعری غزلسرا بود، همخوانی نداشت، شیوه خود را كه همان سرودن غزل به شمار می رفت؛ دنبال كرد.
اعجاز ابتهاج در شعر نو
هوشنگ ابتهاج در سروده های خویش هر 2 زمینه شعر سنتی و نو را به كار برد، گرچه او در زمینه شعر نیمایی هم موفق عمل كرد اما می توان گفت در میان تمام قالب های شعر فارسی، علاقه ابتهاج به غزل، آن هم غزل حافظ گونه، بیش از دیگر قالب ها بود.
ابتهاج و آثار
از جمله مهم ترین آثار ابتهاج می توان به «نخستین نغمهها، سراب، سیاه مشق، شبگیر، زمین، چند برگ از یلدا، یادنامه، تا صبح شب یلدا، یادگار خون سرو، تاسیان مهر (اشعار ابتهاج در قالب نو) و بانگ نی» اشاره كرد.
از آثار ارزشمند دیگر هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است كه با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در 1372 به وسیله نشر كارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی كرد.
ابتهاج و عرفان
اهمیت دادن به دل و تهذیب آن از رذایل، قطع تعلقات نفسانی و دنیوی، دوری از خلق و خلوت گزینی برای دریافت تجلی خداوند متعال در دل، نكته درخور توجه دیگری به شمار می رود كه ابتهاج بدان نظر داشت. وی دل را بهترین مرید و راهنمای سالك در مسیر سلوک معرفی می كند و بر آن است كه از طریق راز و نیاز و اشك و آه، می توان دل را مصفا ساخت و به دیدار دلدار راه یافت.
محمود دولت آبادی ضمن تحسین اشعار ابتهاج می گوید: «من، محمود، نه فقط با غزلها و مهربانیهایتان همیشه با شما بودهام، بلكه هركجا بوده و باشم، حافظِ به سعی سایه، بر دیده چشمهای من بوده است و هست. «دیدنِ روی تو را دیده جانبین باید / وین كجا مرتبه چشم جهانبینِ من است.»»
خاطرهای برای عمر 94ساله
سایه در خاطره ای نقل میکند: هشت نُه ساله بوده که یکی از هم کلاسیهای او از هوشنگ ابتهاج و دو نفر دیگر میخواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آیندۀ آنان را پیشگویی کند.
آن مرد گویا روحانی و اهلدل بوده و چند مورد را برای هر یک مینویسد. سایه میگوید، چون از آن دو نفر بعدها جدا شدم نمیدانم آنچه دربارۀ آنان گفته بود تحقق یافت یا نه. اما دربارۀ من گفته یا نوشته بود که آیندۀ تو با «سخن» گره میخورد و خانوادۀ پرجمعیتی تشکیل میدهی و ۹۴ سال زندگی میکنی!
سایه میگوید: وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی میشناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی ۴۹ ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال میکردم ۹۴ که خیلی دور از دسترس است، چون زمان ما ۷۰ سال هم زیاد بود و احتمالا نوشته یا گفته بوده ۴۹، ولی همکلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته ۹۴ و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک وقت در ۴۹ سالگی از دست بروم!

این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر شفیعی کدکنی نقل میکند و استاد میگوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم میشود و همان ۹۴ سال درست است. سایه هم در پاسخ میگوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیشگویی را باطل نکند!